Untitled-1

تئوری آشوب (نظم در بی‌نظمی)

تئوری آشوب(یا تئوری سیستم های غیرخطی) نگرشی جدید است که کاربردهای فراوانی را برای هر علمی (از جمله هیدرودینامیک ، علم اوزان و مقیاسها، بیولوژی، شیمی، فیزیک، نجوم، پزشکی و . . . ) در پی داشته‏‌است و از هر تفکر قطعی و کل‏گرایی به دور است.

تاریخچه پیدایش نظریه آشوب

  • مطالعه در مورد تئوری آشوب درحقیقت از سال 1965 توسط دانشمندی به نام ادوارد لورنز از مطالعات هواشناسی شروع شد و به این نتیجه رسید که یک تغییر جزئی در شرایط اولیه معادلات پیش‌بینی کننده وضع جوی، منجر به نوسانات در پاسخ سیستم و تغییرات شدید در نتایج حاصل از آنها می‌گردد.
  • این مسأله، سنگ‌بنای تئوری آشوب است. در نظریه آشوب یا بی‌نظمی اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیده‌ها، نقاطی وجود دارند که تغییر اندک در آنها باعث تغییرات عظیم خواهد شد.
  • این نظریه سپس در حیطه تمام علوم و مباحث تجربی، ریاضی، رفتاری، مدیریتی و اجتماعی وارد شده و اساس تغییرات بنیادی در علوم به ویژه هواشناسی، نجوم، مکانیک، فیزیک، ریاضی، زیست شناسی، اقتصاد و مدیریت را فراهم آورده است.

مقدمه

تئوری پیچیدگی

تا چندی قبل اندیشمندان جهان را مجموعه ای از سیستم‏هایی تصور می‏کردندکه مطابق با قوانین جبری طبیعت، به طریقی مشخص و قابل پیش‏بینی، در حال حرکت هستند. اکنون آنان بر نقش خلاقانه بی‏نظمی و آشوب تأکید کرده و جهان را مجموعه ای از سیستم‏هایی می‏دانند که به شیوه های خود سازمان‏ده عمل می‏نمایند. این علم جدید، تئوری پیچیدگی  یا پویایی غیر خطی نامیده می شود.

اندیشمندانی نظیر روگر لوین در «پیچیدگی: زندگی در لبه نظم و آشوب» و میتچل والدروپ در «پیچیدگی: علم نوظهور در لبه‌ی نظم و آشوب» این نظریه ها را توسعه می‏دهند.

واژه آشوب

واژه chaos به طور سنتی به عنوان بی نظمی و آشوب و فقدان هر گونه ساختار یا نظم تعریف می شود. تعریف جدید آشوب اشاره بر آن دارد که بی نظمی ممکن است که صرفا سطح بالایی از پیچیدگی باشد که شاید از فرایندهای قطعی ناشی شود .

هیلز در 1990 آشوب یا بی نظمی را اینگونه تعریف می کند : بی نظمی و آشوب نوعی نظم در بی نظمی است. بی نظم از آن رو که نتایج آن بی نظمی منظم غیر قابل پیش بینی است و منظم بدان جهت که از نوعی قطعیت برخوردارست.

آدامز آشفتگی را اینگونه تعریف می کند: از آشفتگی زندگی زائیده می‏شود درحالیکه ازنظم عادت به وجود می آید.

تعریف تئوری آشوب

تئوری آشوب(یا تئوری سیستم های غیرخطی) نگرشی جدید است که کاربردهای فراوانی را برای هر علمی (از جمله هیدرودینامیک ، علم اوزان و مقیاسها، بیولوژی، شیمی، فیزیک، نجوم، پزشکی و . . . ) در پی داشته‏‌است و از هر تفکر قطعی و کل‏ گرایی به دور است.

از جهت ساختاردهی نظام سازمانی، روش قطعیت‏گرای سنتی باعث شده تا با ساختارهای مکانیکی و غیرقابل‏انعطاف روبرو باشیم که نمی‏تواند خود را با دنیای واقعیات، که دنیایی مشحون از بی نظمی متلاطم است تطبیق دهد؛ در حالی که با کمک نظریه آشوب به سادگی می توان انواع مشکل بی نظمی و ساختاری را حل کرد.

کاربرد تئورى آشوب در علوم مختلف

ریاضی

براساس نظریات ماندل بروت که پایه گذار هندسه جدیدى بود، ابرها مانند کره، کوهها مانند مخروط و رعد و برق مانند خطى مستقیم نیست که بتوان ریاضیات خطوط مخروط و کره آنها را اندازه گیرى کرد، هندسه جدیدى لازم است که هندسه چین و چروک ها، سوراخ ها، پیچ و تابها، ناهموارى ها و تلاطم هاست، او در این هندسه مسئله شکستگى ها(فراکتالها) را عنوان نمود و براساس فرمول هاى پیشنهادى توانست آنها را اندازه گیرى کند.

اقتصاد

با توجه به احتمال وجود فرآیند آشوبى در سرى هاى اقتصادى، اعمال روش استاندارد متداول در اقتصاد سنجى یعنى به کارگیرى مدل هاى برآوردى و پیش بینى این سرى‏ها ناکافى بوده و در برخى از موارد نیز نتایج گمراه‏ کننده ‏اى به دنبال داشته است.

MIS

به کارگیرى قوانین آشفتگى در فناورى هاى هوش مصنوعى از مصادیق کاربرد تئورى آشوب در نظام هاى مدیریت اطلاعات (MIS) است.

تئوری آشوب در مدیریت

یک سازمان موفق معمولاً سازمانى برخوردار از نظام بازخورد غیرخطى پویا است که مدیریت آن برای تغییر در ناحیه آشفتگى دست به اقدام مى زند و با بهره گیرى از خود سازماندهى، به طور خلّاق سازگارى پویایى در عرصه‏ هاى کارکردى سازمان و خرده سیستم‏هاى داخلى و تعاملات بیرونى آن برقرار مى کند.

در این سیستم‏های پیچیده مدیریت در سازمان با نهادینه کردن فعالیت بیشترى از فرهنگ سامانه هاى آشوب گونه در سازمان، آمادگى سازمان را براى خود سازماندهى، خلاقیت و نوآورى و تعامل با محیط فراهم کنند.

اثر پروانه‌‏ای(Butterfly Effect)

یک تغییر جزئی درشرایط اولیه معادلات پیش بینی کننده جوی؛ منجر به تغییرات بسیار شدید در نتایج حاصل ازآنها می‏گردد. به عبارت دیگر اثر پرونه ای این تئوری به گونه ای است که یک تغییر جزئی در ابتدا منجر به یک دگرگونی بسیار بزرگ در پایان کار خواهد شد، بدین مفهوم که مثلا؛ اگر پروانه ‏ای در”پکن” پر بزند، ممکن است بر اثر این پرزدن، در نیویورک طوفانی ایجاد شود.

اثر پروانه‌‏ای و بازتاب آن در سازمان و مدیریت

براساس این ویژگی یک تغییر کوچک درشرایط اولیه کار می تواند تغییرات بنیادی و اساسی در نتیجه کار ایجاد کند. اثر پروانه ای، توجیهی عقلائی وکامل از رفتارها و تصمیمهای مدیران کارآفرین و خلّاق و موفق به دست می‏دهد که با یک حرکت مناسب وکم‏انرژی توانسته‏اند موجبات تحول و دگرگونی‏های عظیم و توفیق‏های شگرفی را برای سازمان فراهم آورند. یک اندیشه خلّاق همچون بال زدن یک پروانه می‏تواند درمسیری آنچنان کارساز و انرژی‏ آفرین باشد که طوفان و تحول برپا کند و از یک اندک، بسیار بسازد.

بر اساس خاصیت پروانه‏‌ای مدیران بهره‏ ور مدیرانی هستند که این نهاده‏ها را می شناسند و همچون ذره ای که از آن انرژی بسیار حاصل می شود آنرا به موقع و بجا مورد استفاده قرار می دهند.

بطور مثال سازمانی که قادر باشد از یک نقطه کلیدی یعنی تمایل و مشارکت مردم استفاده کند، قادر خواهد شد تا حرکات عظیمی را با این اهرم تحقق بخشد.

خودمانایی(Self Similarity)

در تئوری آشوب؛ نوعی شباهت بین اجزاء و کل قابل تشخیص است. بدین ترتیب که هرجزئی از الگو همانند و مشابه کل می باشند. خاصیت خودمانائی در رفتار اعضای سازمان نیز می‏تواند نوعی وحدت ایجاد کند؛

در معادلات آشوبی، الگوهای ترسیمی، نشانگر نوعی شباهت بین اجزا و کل می باشند، به این ترتیب که هر جزئی از الگو همانند و مشابه کل می باشند. جزء خاصیت کل را داشته و مانند آن عمل می‌کند، سیستم توانایی یادگیری را دارد، سیستم دارای توانایی خودسازمان‌دهی است، یعنی اگر قسمت‌هایی از سیستم برداشته شود، سیستم به راحتی می‌تواند به فعالیت خود ادامه دهد.

(مورگان در «نگارهای سازمان»)

خودمانایی و بازتاب آن در سازمان و مدیریت

از خاصیت خودمانایی یا هولوگرافیک می‏توان در سازماندهی جدید سازمانها بهره بسیار برد، سازمانهایی طراحی نمود که هر واحد آن بطور خودکفا قادر به انجام وظایف سازمانی می باشد.

هولوگرافیک یکی از شاهکارهای لیزری است که اطلاعات را بصورت اشعه هایی نوری و صفحه ای بنام هولوگرام بگونه‏ای ضبط می کند که کل در همه اجزاء منعکس می‏باشد. بدین ترتیب اگر صفحه ی هولوگرام بشکند در هر تکه همه خواص کل وجود دارد. همچون آینه‏ای که در هر قطعه آن خاصیت بازتابی آینه موجود است.

خاصیت خودمانایی در رفتارهای اعضای سازمان نیز می تواند نوعی وحدت ایجاد کند. همه ی افراد به یک سو و یک جهت و هدف واحد نظر دارند. آنچه در مدیریت کلاسیک وحدت جهت نامیده می‏شد در خاصیت خودمانایی نیز جلوه می‏کند.

سازگاری پویا(Dynamic Adabtation)

سیستمهای بی نظم در ارتباط با محیط‏شان مانند موجودات زنده عمل می‏کنند و نوعی تطابق و سازگاری پویا بین خود و محیط پیرامونشان ایجاد می کنند.

از ویژگی‏های این سیستم خود کنترلی، هم‏افزایی اجزا، عناصر خود‏یاد‏گیرنده، و انعطاف‏پذیری سیستم است. “والدراپ” نیز از این سازمان‌ها به عنوان سیستم‏های پیچیده سازگارشونده نام می برد.

نتیجه آن دگرگونی روابط پایدار بین افراد، الگوهای رفتاری، الگوهای کار، نگرش‌ها و طرز تلقی‌ها و فرهنگ‌هاست.

سازگاری پویا و بازتاب آن در سازمان و مدیریت

سازگاری با محیط های آشوبناک نیاز به سازمان های منعطف و تخصص های انعطاف‏پذیر دارد و این اصل اساسی در تقدیر سازمان‏های امروزی است. در سازماندهی سازمانهای امروز در محیط آشوبناک و با نگرش تئوری بی نظمی، باید ارتباط اجزاء با هم بگونه ای باشد که اولاً هر جزئی بتواند ضمن انجام وظایف خود بطور مستقل با اجزای دیگر ارتباطی هم افزا و پوینده داشته باشد. هر جزء باید از جهت آرمانها و رسالتها دارای یک نگرش مشابه با سایر اجزاء باشد اما از جهت رفتار عملیاتی این اجزا در مجموعه های متشکل به هدف های متفاوتی جامه عمل می پوشانند و با یکدیگر متفاوت می شوند.

جاذبه‏‌های غریب(Strange Attractions)

جاذبه های غریب در همه جا حضور دارند، همه آنچه را که ما در نظر اول بی نظم و آشوبناک می‏یابیم در دراز مدت و با تکرار، الگویی منظم از خود نشان می‏دهند. جاذبه های غریب از الگویی پیروی می‏کنند که این الگو به آنان معنی و مفهوم می‏بخشند. خلاصه آنکه آشوبناک بودن روندها همه خبر از نظمی پنهان و کشف نشده می‏دهند. از مثالهای این پدیده می توان به الگوی پاندولی اشاره کرد.

جاذبه ها انواع مختلف دارند مانند جاذبه نقطه ثابت؛ جاذبه دور محدود؛ جاذبه گوی مانند و جاذبه غریب یا بی نظم. جاذبه های غریب برخلاف جاذبه های قبلی که نوعی نظم وقابلیت پیش‏بینی داشتند؛ بی نظم هستند و به همین خاطر برخی آنها را جاذبه های بی نظم نیز نامیده‏اند.

همه آنچه را که ما در نظر اول بی‌نظم و آشوب‌گونه می‌بینیم، در درازمدت و با گذر زمان الگویی منظم و دارای نظم از خود نشان می‌دهد.

جاذبه‌‏های غریب و بازتاب آن در سازمان و مدیریت

آشوبناک بودن رفتارها و حرکات پدیده های مختلف اعم از فیزیکی درانسان یا سازمان، همه خبر از نظمی غایی می دهند. آشوبناک بودن، تصادفی بودن نیست بلکه نظمی در درون بی نظمی و قاعده ای در درون بی قاعدگی ها است. هنر مدیر یافتن این نظم از بطن بی نظمی ها برای تحقق اهداف سازمان است بخشد.

نقش مدیر در سازمان باید به شکل team attractor باشد، به این صورت که قوانین و شرایط مناسب را برای به وجود آوردن نتایج مناسب به وجود آورد.

تصمیم‏ گیری در شرایط آشوب

تصمیم‏گیری محور اصلی مدیریت است، سایر ارکان مدیریت، متکی به آن هستند و فلسفه وجودی آنها پیوندی ناگسستنی با تصمیم‏گیری دارد. در آشوب، مدیر ممکن است نیاز به تصمیم‏هایی داشته باشد که هرگز نتواند از تبعات آن آگاه باشد.

در نگرش سنتی مدیریت، تصمیم‏گیری فرآیندی است قابل پیش بینی و عدم موفقیت درتصمیم‏گیری یا ناشی از فقدان اطلاعات و یا ناشی از محدودیت فنون پیش بینی و تلاش است. درصورتی که نظریه آشفتگی وآشوب، تصمیم‏گیری را غیر قابل پیش بینی و تلاش برای پیش بینی آینده را کار بیهوده فرض می‏کند. یا حداقل پیش بینی قطعی و یقینی آن را دشوار و سخت می داند.

نظریه آشفتگی، مدعی است که باید دیدگاه کاملاً متفاوتی را در مورد تصمیم‏گیری به کار بست؛ که می توان به همراه قابلیت‏های ویژه این تئوری به مقابله با شرایط پیچیده تصمیم‏گیری امروزی رفت.

تئوری آشوب بر خلاف واژه درهم‏ریختگی و آشوب، در پی یافتن نظمی از پی بی‏نظمی است. این تئوری بیان می‏دارد پیش‏بینی بلندمدت امری است بیهوده و مخدوش و باید روی تصمیم کوتاه‏مدت تمرکز کرد. در سازمانها نیز ارزشهای سنتی موجود به نفع ارزشهایی که بر نوآوری، تعارض، تحلیل، اشراق و خلاقیت تاکید دارند کنار می‏‏روند؛ و این روی نخواهد داد مگر آنکه فرهنگ‏ها به صورت عمده تغییر یابد.

تئوری آشوب و منابع انسانی

مدیریت منابع انسانی، بخش وسیعی از تئوری های سازمانی و رفتار سازمانی را در بر می گیرد و به انتخاب، انتصاب، آموزش، انگیزه  و . . . می پردازد. مدیریت منابع انسانی، پویا ترین فعالیت های مدیریتی است.

ردپای تئوری آشوب را می توان از رویکرد های گروهی یا فردی گرفته تا  انگیزش و جبران خدمت و استرس زمانی و دیگر مباحث همانند جابجایی کارکنان، ترک خدمت، بهسازی و آموزش  و . . .  بررسی کرد که عمیقاً ریشه در بنیاد غیرخطی دارند .

تئوری آشوب؛ به عنوان یک پارادایم!؟!

  • امروزه تئورى آشوب در رشته ها و گرایش هاى مختلف بسیار نفوذ پیدا کرده است. به گونه اى که دیگر کمتر علم یا سازمانى را مى توان یافت که رگه هایى از آشوب در آن وجود نداشته باشد.
  • موقعیت کنونی جهان، معلول آثار گذشته بوده و خود، علت وقایع آینده است. منطق دنیای جدید ما نظم در بی نظمی است. و این منطقی است که پیچیدگی‏های دنیای ما را تفسیر می کند و رویای فردا را ممکن می‏سازد .
  • تا کنون چه در مدیریت و چه در سایر حوزه های دانش بشری، پارادایم رایج و غالب بر فرض یقین و ثبات استوار بوده، اما مدت زمانی است که دگرگونی ها و بحران‏ها خبر از ناکارآمدی این پارادایم می‏دهند و واقعیت‏های جدید همه خبر از دگرگونی بزرگ در حیطه علوم می دهند .
  • آری، همه شواهد حاکی از آن است که پارادایم رایج و غالب در عصر جدید، همان پارادایم آشوب خواهد بود است.

منابع

  • الوانی، سید مهدی، دانایی فرد، حسن، تئوری نظم در بی نظمی و مدیریت، تهران ، انتشارات صفار .
  • زاهدی ، شمس السادات، تجزیه و تحلیل سیستمها ، تهران ، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی .
  • رحمان سرشت ، حسین، تئوری های سازمان و مدیریت ، تهران ، انتشارات دوران وب سایت مدیریتی ایران

1.Cartwright, T.J. (1991). Planning and chaos theory. Journal of the American Planning Association, 57, 1, 44-56.

2. FREAR , dean , (2008) , The Effect of Change on Management Planning: Applying Chaos Theory , international journal of business and social science

3. TSEKERIS , charalambos , (2010) , reconstructing main epistemological , revija za sociology journ

همه حقوق این سایت برای «شرکت بهین کاو» محفوظ است.